یک بحث و پیشنهادۀ واژه شناختی: 
تحلیل و بازنگری سه اصطلاح «شِیطانَک»، «خَرَک» و «گوشی» در سازهای ایرانی
 با پیشنهاد واژگان جایگزین

در مسیر احیا و پالایش زبان تخصصی موسیقی ایرانی، انتخاب واژگانی که همزمان دارای دقّت فنی، زیبایی آوایی و بار معنایی مثبت باشند، ضرورتی انکارناپذیر است. کاربرد تاریخی اصطلاحاتی چون «شِیطانَک»، «خَرَک» و «گوشی»  برای بخش‌های مهم سازهای ایرانی اگرچه در طول تاریخ موسیقی ما رواج یافته‌اند، از جهات مختلف نارسا و ناخوشایند تشخیص داده می‌شوند. زبان ظریف و شعرگونه موسیقی ایرانی سزاوار واژگانی است که این ویژگی‌ها را به خوبی بازتاب دهند. بر این اساس، در ادامه پیشنهادهایی برای جایگزینی این اصطلاحات ارائه می‌شود تا گامی هرچند کوچک در راه اعتلای فرهنگی این هنر اصیل برداشته شود.

مسیح   اصلانی

۱. «سیم‌گاه» جایگزین شیطانک
«شیطانک»  قطعه‌ای استخوانی در ابتدای بالای دستۀ سازهای زهی ایرانی که سیم‌ها از شیارهای آن عبور کرده، فاصله و زاویۀ آن‌ها را نسبت به «خرک» و دسته تنظیم می‌کند. در گذشته، این قطعه دارای شیارهای متعدد و فشرده (با فاصلۀ حدود یک میلی‌متر) بود، اما امروزه معمولاً تنها به تعداد سیم‌های ساز، شیار بر روی آن ایجاد می‌شود.
نام «شیطانک» با وجود پیشینۀ تاریخی، به دلیل پیوند معنایی با مفهوم ناپسند «شیطان»، با جایگاه رفیع موسیقی ایرانی که همواره در تعالی روحی و هنری همراه بوده، ناسازگار است. این اصطلاح همچنین هیچ ارتباط معنایی با کارکرد واقعی این قطعه در ساز ندارد. به عبارتی دیگر این قطعه با نام «شیطانک» که در واقع نقش هدایت و تنظیم سیم‌ها را بر عهده دارد، هیچ نشانی از این عملکرد را در ذهن متصور نمی سازد.
ریشۀ این نامگذاری به ویژگی فنی قطعه بازمیگردد: شیارهای خطی روی این استخوان که باعث می‌شود سیم‌ها بر حسب ضخامت انگشتان نوازنده (باریک یا تپل) قابلیت جابجایی داشته باشند. در نگاه طنز آلود قدما، این ویژگی به «شیطنت کردن سیم» یا عدم استقرار ثابت آن در نوازندگان مختلف تعبیر می‌شده است. با این حال، این توجیه، منطقی عامیانه داشته و با نقش فنی قطعه (هدایت سیم‌ها) و غنای فرهنگی و هنری موسیقی ایرانی نیز ناهمخوان است.
«سیم‌گاه» (Simgāh) به عنوان جایگزینی شایسته برای اصطلاح نامناسب «شیطانک»، با تکیه بر کارکرد دقیق فنی و زیبایی‌شناسی ساز پیشنهاد می‌شود. این واژه‌گزینی بر مبانی استوارِ زبان‌شناسی تاریخی، اصول آوایی و ضرورت‌های فنی موسیقی ایرانی استوار است. «سیم» به عنصر اصلی متأثر از این قطعه اشاره دارد، در حالی که «گاه» در فارسی باستان به معنای «مکان و زمان» (همچون «رامشگاه» به معنی محل موسیقی) و در مهندسی ساز به محل استقرار اجزا (مانند چرخ‌گاه در مکانیک) اطلاق می‌شود. از دیدگاه فنی، این نام به درستی بیانگر عملکرد این قطعه در تعیین فاصلۀ سیم‌ها از دسته و انتقال ارتعاش به خرک است که جایگاه استقرار و تنظیم سیم‌ها را مشخص می‌کند. برخلاف «شیطانک» که فاقد دقت توصیفی است، «سیم‌گاه» عملکرد قطعه را به روشنی بیان می‌دارد.
از منظر زیبایی‌شناسی هنری، همنشینی «سیم» و «گاه» مانند «دستگاه» از وزنی موسیقایی برخوردار است که با اصطلاحات علمی همسو بوده و در عین حال برتری فرهنگی آن در حفظ هویت ایرانی کاملاً آشکار است. این ترکیب نه تنها از دقت فنی لازم برخوردار است، بلکه از ظرافت و تناسب هنری نیز بهره می‌برد که شایستۀ موسیقی اصیل ایرانی است
 «چَکاوه»  به‌جای خرک
این قطعۀ چوبی در سازهای زهی ایرانی که سیم‌ها بر روی آن قرار گرفته و ارتعاش آنها را به بدنۀ ساز منتقل می‌کند، به دلیل عنوان عام «خرک»که صرفاً بر عملکرد حمل سیم‌ها تأکید دارد، نامی نازیبا و ناهمخوان با ظرافت موسیقی ایرانی یافته است. واژۀ پیشنهادی «چَکاوه»  (Chakāveh)با ترکیبی اصیل و معنادار، گزینه‌ای هنری و فنی برای این قطعه محسوب می‌شود.
ریشه‌شناسی این واژه حاکی از دقت نظر در انتخاب آن است:
« چَک » از ریشۀ فعل «چکیدن» (همچون چکیدن آب یا صدای چک‌چک) گرفته شده که در موسیقی به ارتعاش سریع سیم‌ها و چکیدن نواها اشاره دارد. این کلمه در برخی گویش‌های ایرانی نیز به معنای ضربه یا رسیدن به کار می‌رود (مانند «چکِ پَر» به معنی رسیدن
 پرنده).
 « آوه » پسوندی باستانی از فارسی میانه (پهلوی) به معنای حامل یا نگهدارنده است که در الفاظی مانند «پَرواه» (پرنده) و «سباوه» (سبد) دیده می‌شود.
ترکیب نهایی «چَکاوه» به معنای «حاملِ ارتعاش سیم‌ها» دقیقاً عملکرد این قطعه را در انتقال ارتعاش به بدنۀ ساز توصیف می‌کند. برخلاف لفظ‌های عامیانه مانند «خرک» یا «پل» که فاقد بار هنری و اختصاصیت لازم هستند، «چَکاوه» کلمه‌ای خاص و برساخته برای سازهای ایرانی است که هم از اصالت زبانی برخوردار است و هم زیبایی شناختی موسیقی اصیل ایرانی را نمایندگی می‌کند.
این نامگذاری نه تنها از دقت فنی لازم برای توصیف عملکرد قطعه برخوردار است، بلکه واژه‌ای خوش‌آهنگ و معنادار است که با طبع لطیف موسیقی ایرانی نیز کاملاً همخوانی دارد. «چَکاوه» به عنوان اصطلاحی تخصصی می‌تواند جایگزین مناسبی برای کلمۀ پیشین باشد که نتوانسته‌ پیوند مناسبی بین زیبایی‌شناسی و کارکرد فنی در موسیقی ایرانی ایجاد کند. پس واژۀ «چَکاوه» ترکیبی است معنادار از «چَک» (به معنی ارتعاش و ضربه) و «آوه» (به معنی حامل) که در مجموع به «حامل ارتعاش سیم‌ها» بیان و به دقت عملکرد اصلی آن در انتقال ارتعاش سیم‌ها به بدنۀ ساز اشاره می‌کند.

«کوک‌بان» جایگزین گوشی
گوشی، قطعه‌ای کارآمد در ساختار سازها، با تنوعی از جنس‌های گوناگون است که نخست وظیفۀ تنظیم دقیق کوک سیم‌ها ( با چرخش گوشی، سیم‌ها سفت یا شل می‌شوند تا نت‌ها دقیق شوند.) و دوم سیانت از ثبات کوک (باید پس از تنظیم، از لغزش سیم‌ها جلوگیری کنند) را بر عهده دارد.
شکل این قطعه‌ در سازهای مختلف، متفاوت است: در برخی به تشبیه دو گوشِ بهم چسبیده (در سازهایی چون: ویولن، سه‌تار و غیره) و در بعضی دیگرمانند گوشواره‌ای می‌ماند (درسازهایی مانند کمانچه، تار و غیره). شاید این نامگذاری از همان جنبش و چرخشی سرچشمه گرفته باشد که برای پیچاندن گوش کودکی بازیگوش بکار برده می‌شد، زیرا برای رسیدن به کوک مطلوب، این قطعه را باید به چپ و راست چرخاند، همچون تربیت کودکی که سرانجام باید به فرکانس درست و مقرر خویش بازگردد. اما افسوس که این نامگذاری، با همۀ پیشینۀ دیرینش، نه سزاوار جایگاه رفیع هنر موسیقی است و نه شایستۀ شکوه علمی این فن ظریف. بنابراین، واژۀ نغز «کوک‌بان»(Kook-bān)  - ترکیبی زیبا از «کوک» و «بان» به معنای پاسدار و نگاهدارنده - با بیانگر بودنِ نقش علمی این قطعه در هدایت سیم‌ها، گزینه‌ای به مراتب شایسته‌تر و هنرمندانه‌تر به شمار می‌آید.

سخن پایانی
نگهداشت میراث فرهنگی و هنری، نه به معنای جمود بر گذشته که در پویایی و بازآفرینی خردمندانۀ آن است. این نام‌ها که روزگاری مناسب فرهنگ و تربیت دوران خود بوده‌اند، امروز با معیارهای فرهنگی و هنری زمانۀ ما ناسازگارند. واژگان موسیقی ایرانی نیز همچون دیگر عناصر این هنر اصیل، می‌بایست در مسیر تکاملی خود، از قید عبارات ناخوشایند و نارسای تاریخی رها شده و با گزینش واژگانی دقیق، خوش‌آهنگ و متناسب با شأن موسیقی ایرانی، به غنای بیشتری دست یابد.
پیشنهادهای ارائه‌شده در این نوشتار - «سیم‌گاه»، «چَکاوه» و «کوک‌بان» - نه از سر نفی گذشته، که با هدف ارتقای زبان تخصصی موسیقی و همسو کردن آن با ذوق امروزی ارائه شده‌اند. این تغییرات، گامی کوچک اما اساسی در مسیر پاسداشت واقعی میراث موسیقایی ما خواهد بود؛ میراثی که سزاوار است در قالب زبانی فاخر و متناسب با ارزش‌های هنری‌اش به نسل‌های آینده منتقل شود.
بی‌گمان، این تحول زبانی زمانی ثمربخش خواهد بود که با همراهی و پذیرش جامعۀ هنری و متخصصان موسیقی روبرو شود. همانگونه که زبان فارسی در طول تاریخ توانسته است با حفظ اصالت خود، نیازهای هر دوره را پاسخ گوید، زبان موسیقی ایرانی نیز می‌تواند و باید این توانایی را در خود بپرورد.

شما چه نظری دارید؟

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 / 400
captcha

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

آخرین مطالب

بازرگانی